نــیآے مـ

ساخت وبلاگ

امکانات وب

من :سلام خوبي چه خبرتو: سلام مرسي سلامتي خوش ميگذره؟ كجايي ؟من: اره جات خالي باغم ناهار خورديم نشستيمتو : باشه باشه بهم گير داد بهت زنگ ميزنم خدافظمن : خدافظدوباره بعد يه ربع زنگ زدمن: سلام چي گفت بهت؟تو : هيچي گفت من ميدونم طرفت كيه كه همش گوشي دستته خوش خواب بزرگ برات سفارش دادم تا چند وقت ديگه ميخواي زن بگيري ، كي عكس سر بازتو گذاشته بود اينستا از شب يلدا ؟من : نميدونم شايد خالم يا دختر خالم چط نــیآے مـ ...ادامه مطلب
ما را در سایت نــیآے مـ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnewlifee3 بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:48

تو : ربط داره اينا بايد تاييد كنن نظرشون مهمهمن : ولي من همه جا همينم ممكنه به خاطر احترام به تو و عقايد بقيه حجاب بگيرم ولي اصلا تظاهر به چيزي كه نيستم نميكنم حالا صحبت ميكنيم الان نميتونمدوباره زنگ زدمن : واقعا از طرز فكرت بدم اومد تو ميشيني اونا منو تاييد كنن ؟ نظر اونا واست مهمه برو هر موقع همه منو تاييد كردن بيا جلو ولي من همينم كسي خوشش نيومد به درك مهم اينه تو چطوري منو قبول كنيتو : ميدوني نــیآے مـ ...ادامه مطلب
ما را در سایت نــیآے مـ دنبال می کنید

برچسب : ادامه, نویسنده : dnewlifee3 بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:48

به كه گويم دردم  را ؟ 

كه جز خودش درمانگري نيست ...

نــیآے مـ ...
ما را در سایت نــیآے مـ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnewlifee3 بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:48

خيلي از مشكلاتمون حل شده بين خودمون خيليشم مونده  هرروز كه ميگذره جدي تر ميشه حالا ديگه مامان و باباش منو كامل پذيرفتن و بهشون گفته من ميخوامش و به انتخابم احترام بذارين ميگه فقط خيالم راحت باشه پشتمي تو هر شرايطي هيچي نميخوام ميگه من راه دارم واسه ازدواج ولي فقط واسه اينكه ميخوامت دارم زود اينكارو ميكنم ميگه اولش سختيه ولي من ميرسم به زندگي اروم و شيكي كه دلم ميخواد چون هدف دارم چون دارم كار ميكن نــیآے مـ ...ادامه مطلب
ما را در سایت نــیآے مـ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnewlifee3 بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:48

امروز ساعت ٧ بود گفت اماده شو ميام دنبالت بريم دور بزنيم  رفتيم حرف زديم و بال و كتف زديم :)))ميگه نميذارن گفتم كي گفت هيشكي گفتم خب بگو ميگه پول ! من كامل نيستم كه با دست پر بيام ! گفتم نه منظورت كسيه ميگه نه ولي من حس ميكنم يكي اين وسط راضي نيست... ميگه اشتباه فكر ميكني ! بهش گفتن ما ميريم با خانوادش صحبت ميكنيم كه نشه تو فقط بذارش كنار گفته من ديگه نميتونم كسيو به جز اون دوست داشته باشم نميدونم نــیآے مـ ...ادامه مطلب
ما را در سایت نــیآے مـ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnewlifee3 بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:48

علي خيلي خوب شد گفت ياد گرفتم ازت كه اگر بخوايم زندگي كنيم بايد از خيلي چيزا بگذريم و حساس نشيم خداروشكر از اون روز همه چي روز به روز بهتر شده و ميشه   يه شب واسه اولين بار دوتايي واسه شام رفتيم بيرون خيلي عالي بود غذا افتضاح بود و استرسي كه مامانم ميداد خيلي بد بود ولي شب فوق العاده اي بود گفت اگر ميتونستم همين فردا ميومدم جلو  از اون روز همه فكر و حرفش با ديگران شده مشورت درباره ازدواج منم ميگم هرجور خودت صلاح ميدوني  يه بار ميگه سنمون خوبه يه بار ميگه زوده يه بار ميگه نميتونم يه بار ميگه كاش ميشد در حد اينكه خانواده ها بدونن و راحت رفت و امد كنيم اوكي كنم :))) پسر مردمو ديوونه كردم  خيلي لذت داره شنيدن بعضي جمله ها مثل "چشمات ادمو ديوونه ميكنه " " بغلت ارامش واسم " " تو خيلي عاقل تر از مني " " مهربونم " و ... نــیآے مـ ...ادامه مطلب
ما را در سایت نــیآے مـ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnewlifee3 بازدید : 73 تاريخ : سه شنبه 3 اسفند 1395 ساعت: 8:13

چقد حرف دارم چقدر وقت نداري براي شنيدن من  حتي دلم نمياد ازت گله كنم انقد خسته ميشي و كار ميكني  نميدونم چطور شد انقد طاقتم زياد شده ! من حتي نميتونستم تحمل كنم تو يهو بخوابي اما الان كيف ميكنم كه ميخوابي !  دلم گريه ميخواد دلم ميخواست تو بغلت جاي حرف زدن گريه كنم فكر كنم گريه از خوشحاليه كاش هميشه به اندازه الان خوشبخت باشم كاش هميشه همينجور بمونه  امروز نزديك ٢ ساعت باهات حرف زدم چقد ميترسم از اينكه بهت نرسم چقد ميترسم از نامردي روزگار !  انقد ميخوامت دلم ميخواد زار بزنم تو بغلت ... انقد خوبي دلم ميخواد بميرم واست      نــیآے مـ ...ادامه مطلب
ما را در سایت نــیآے مـ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnewlifee3 بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:33

بهم گفت نوشتن خاطرات اشتباه واسه همين سرد شدم به نوشتن يه مدت ننوشتم ولي يه وقتا ميگم كاش بنويسم كه يه روزي بخونم و بعضي چيزا تلخ با شيرين واسم ياداوري بشه رفتم با بابام صحبت كردم و گفتم ميخوامش حرفي نزد حتي يه كلمه راجع به اين موضوع باهام صحبت نكرد  حالا علي مشتاق تر از منه براي ازدواج ولي هم ميگه زوده و هم شرايطش اوكي نيست  يه مدت حساس شد خيلي بد حساس شد حتي به كلمه هايي كه ميگفتم گير ميداد يه بار نعره ميزد گفت ميرم ازش خواستم تنهام نذاره گفت فكرشم نكن تنهات بذارم ولي اينكارارو نكن ولي من كاري نميكردم اون حساس شده بود و هرچي باهاش حرف ميزدم درست نميشد تا اينكه اخرين بار داد ميزد و گريه ميكرد از خودم بدم اومد تنها تصميمي كه گرفتم اين بود كه برم كه اون اذيت نشه  گفتم برو نميخوام اذيت شي دو روز حتي گريم نميگرفت مگر اينكه اس ميداد انقد اشكاش واسم سنگين بود كه منو اينطوري سرد كرد  شب دوم گفت ميري ؟ گفتم واسه خودت گفت ميري يا نه ؟؟؟ سه بار پرسيد گفتم اگر تو مشكلي نداشته باشي چرا برم ؟ گفت از غروب تا الان تو حياط تو سرما نشستم كه ازت همين جوابو بگيرم  اون شب نذاشتم بخوابه تا ٥ صبح حرف زديم نــیآے مـ ...ادامه مطلب
ما را در سایت نــیآے مـ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnewlifee3 بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:33